میراکلس

آدرین می خواهد مثل همه به مدرسه برود اما پدرش او را از این کار منع می کند. تبدیل شدن به کت نوار به او این فرصت را می دهد که طعم آزادی را بچشد و کمی سرگرمی را وارد زندگی خود کند. ...

پس از شکست در اولین ماموریت خود، مارینت از تبدیل شدن به لیدی باگ امتناع می کند، اما کت نوار نمی تواند همه چیز را به تنهایی اداره کند، بنابراین مارینت چاره ای ندارد.

پس از باخت در مسابقه دختر آب و هوای تلویزیون، آئورو به هوای طوفانی تبدیل می شود و آلیا دوست مرینت و مانون رو دی یخ گیر می انداز،مرینت سخت متحیر شده

یکی از دانش‌آموزان که به مارینت علاقه دارد، با شخصیت شیطانی که کت نوار باید بدون لیدی‌باگ با او روبرو شود، درگیر ضدشرارت می‌شود.

آلیا به اشتباه با این باور که کلوئی لیدی باگ است، از مدرسه اخراج می‌شود و به خاطر ظلم لیدی وای‌فای بدجنس می‌شود.

شاهزاده علی از پاریس دیدن می کند و رز که او را بسیار دوست دارد می خواهد با او ملاقات کند. اما کلوئی او را تحقیر می کند و هاک ماث او را تحت تاثیر قرار می دهد. او می شود شاهدخت معطر.

مارینت در نظر دارد که احساسات خود را برای روز ولنتاین به آدرین اعلام کند، اما ابتدا باید جلوی کوپید سیاه را بگیرند، شروری که قصد دارد عشق را ریشه کن کند.

مبارزان آکوما سعی می کنند آقای کبوتر، عاشق پرنده ای را که تمام نگهبانان پارک را در پاریس ربوده است، دستگیر کنند، اما آلرژی کت نوار باعث ایجاد اختلال می شود.

وینسنت آسا، یکی از طرفداران بزرگ جگد استون، تحت تاثیر پروانه هاوک ماث قرار می گیرد و می خواهد تصویر بت خود را برای همیشه ثبت کند. کت نوار و لیدی باگ نیز باید مراقب باشند که اسیر نشوند.

یک مجسمه‌ساز حسود که عاشق لیدی‌باگ است، به گربه ی مقلد تبدیل می‌شود، یک کپی از کت نوار که سعی می‌کند در کنار لیدی‌باگ جای رقیبش را بگیرد.

بهترین دوست آدرین، نینو، به حباب‌باز، تبه‌کاری که بزرگسالان را در حباب‌ها به دام می‌اندازد و آنها را به اتمسفر شناور می‌فرستد،تبدیل می‌شود.

سایمون که هنگام اجرای یک عمل هیپنوتیزم کننده در تلویزیون تحقیر می شود، به سایمون میگه تبدیل می شود. اکنون، با بیان یک عبارت ساده، او می تواند هر کسی را هیپنوتیزم کند تا دستور او را انجام دهد. اهداف اصلی او لیدی باگ و کت نوار هستند!

هنگامی که او توسط شهردار اخراج می شود، افسر پلیس راجر به راجرکوپ تبدیل می شود، یک شرور که فکر می کند با حکومت پاریس به عنوان یک دیکتاتور در حال اجرای قانون است.

مارینت برای اینکه به آدرین نزدیک‌تر باشد، در یک مسابقه بازی ویدیویی در مدرسه برنده می‌شود و با او برای یک مسابقه ملی تیم می‌شود. اما مکس برای این انتخاب ماه ها خودش را تمرین داد و واقعا ناراحت است. او تحت تأثیر هاک ماث، گیمر می شود.

یک پلنگ جدید به باغ وحش پاریس می رسد. مدیر باغ وحش واقعاً به او افتخار می کند و وقتی کیم می گوید پلنگ به اندازه او سریع نیست عصبانی می شود. هاک ماث از این مزیت استفاده می کند و مدیر باغ وحش را تحت تأثیر قرار می دهد که تبدیل به مرد حیوان نما شود.

روز انتخابات شهردار در پاریس است. آقای بورژوا دوباره برنده شد و حریفش آرماند آرژنکور را کاملاً از نتایج تحقیر کرد. این احساس هاک ماث را جذب می کند که بر مرد بیچاره تأثیر می گذارد. حالا او شخصیت شرور سیاه شمشیر است و می‌خواهد مانند خانواده‌اش کنترل پاریس را در دست بگیرد.

وقتی یک شرور با قدرت خدایان مصر باستان می خواهد آلیا را قربانی کند، لیدی باگ و کت نوار باید برای نجات او با ارتشی از مومیایی ها مبارزه کنند.

وقتی عصبانیت به خاطر یک ساعت شکسته آلیکس را به یک شرور با قابلیت سفر در زمان تبدیل می کند، این به لیدی باگ بستگی دارد که به گذشته بازگردد و نقشه های او را خنثی کند.

میلن بازیگر اصلی فیلم کوتاه کلاس است. اما هاک ماث او را تحت تاثیر قرار می دهد و او تبدیل به یک هیولای بزرگ و زشت می شود. لیدی باگ و کت نوار باید او را شکست دهند.

مارینت چند عروسک از لیدی وای فای،راجر پلیس، طراح شرور و البته کت نوار و لیدی باگ می سازد. در پایان بازی با مانون کوچک، او عروسک لیدی وای را برخلاف میل مادر مانون به او می دهد. سپس او متوجه می شود، مادر عروسک را می گیرد و مانون شروع به عصبانیت می کند. هاک ماث آن را احساس می کند و بر او تأثیر می گذارد. او تبدیل به خیمه شب باز می‌شود و می‌تواند عروسک‌های مارینت را کنترل کند. آیا کت نوار و لیدی باگ می توانند قبل از اینکه کنترل آنها را به دست بگیرد او را متوقف کنند؟

پدر میلن استخدام می شود تا در زیر برج ایفل یک نمایش پانتومیم بازی کند. اما چند ساعت قبل از نمایش او اخراج می شود. هاک ماث بر او تأثیر می گذارد و او اکنون می تواند میم هایش را واقعی کند.

طراحی جلد آلبوم جدید جگد استون به مارینت سپرده شده است. اما او جرات نمی کند از شهود خود پیروی کند و جگد طرح او را رد می کند. مارینت تصمیم می گیرد دوباره این کار را انجام دهد، اما این بار به روش او. اما در این بین جگد شرور می شود

قربانی "نفرین روز عکس کلاسی"، جولیکا بار دیگر در عکس نیست (کلویی او را در دستشویی حبس کرد تا در کنار آدرین عکس بگیرد).مارینت تصمیم می گیرد از دست عکس خلاص شود تا عکاس مجبور شود دوباره آن را بگیرد.

همانطور که آنها به تازگی آکومای سابرینا را که نامرئی شده بود، دستگیر کردند، لیدی باگ و کت نوار باید با کلویی مبارزه کنند که پس از بحث با لیدی باگ واقعی به حشره کش تبدیل شد. لیدی باگ باید با حریفی با همان قدرت های او مقابله کند... آیا او موفق خواهد شد؟

عموی مارینت، چنگ شیفو، سرآشپز معروف چینی، برای شرکت در مسابقه ای در هتل پدر کلوئی به پاریس آمده است. مرینت برای برقراری ارتباط با عمویش مشکلاتی دارد اما آدرین که چینی صحبت می کند به کمک او می آید. در طول مسابقه، زمانی که چنگ شیفو غذای خود را آماده می کند، کلوئی آن را به هم می زند و سرآشپز چینی رقابت را از دست می دهد. او که واقعاً از کلوئی عصبانی است، تحت تأثیر هاک ماث تبدیل به کونگ فود می شود.

لایلا، دختر جدید مدرسه، به همه دروغ می گوید که او و لیدی باگ دوستان صمیمی هستند، مارینت از زمانی که لایلا با آدرین معاشقه می کرد حسادت می کند. در حالی که در کتابخانه جاسوسی آدرین و لایلا را می کند، تیکی، کوامی او، در تلاش است که کتاب آدرین را به دست بیاورد. اما وقتی لایلا کتاب را می دزدد، در پارک به آدرین دروغ می گوید که او از نسل یک قهرمان فوق العاده است. وقتی حسادت مارینت بر او غالب می شود، لایلا را در نقش لیدی باگ جلوی آدرین تحقیر می کند. لایلا با حسادت و ناراحتی تحت تأثیر هاک ماث قرار می گیرد و به ولپینا تبدیل می شود، شروری که قدرت توهم دارد.

بعد از اینکه مارینت اطلاعات بیشتری در مورد کتاب معجزه آسایی که از آدرین گرفته بود می‌آموزد، شروع به مشکوک شدن به پدر او می‌کند. در همین حال، گابریل که از اینکه آدرین کتاب را از دست می دهد عصبانی شده است، تبدیل به گردآورنده می شود.

پس از اینکه آخرین شوخی کلویی دوستی او با آدرین را به خطر می اندازد، او برای نمایش خوبی در هتل برای کل کلاس مهمانی ترتیب می دهد. با این حال، او پس از دیدن آدرین در حال رقصیدن با مارینت عصبی می شود و به خدمتکارش حمله می‌کند و او را به خرس سرخورده تبدیل می‌کند.

نادیا شاماک در یک مصاحبه خبری از لیدی باگ و کت نوار شروع به پرسیدن سوالات شخصی می کند که ممکن است منجر به فاش شدن هویت انها شود پس لیدی باگ استدیو را ترک میکند

مادربزرگ مرینت طی اتفاقاتی فکر می کند که مرینت به او اهمیت نمی دهد و به بیفانا تبدیل می شود

یک شمشیرباز نقابدار مرموز در دوئل علیه آدرین تحقیر می شود. از خشم می جوشد، می شکند و به ریپوست تبدیل می شود و در پی انتقام است.

مارکوف، یک ربات کوچک که توسط مکس اختراع شده است، به رباستس، یک شرور که می تواند به اشیاء بدون تحرک زندگی ببخشد، تبدیل می شود.

هاک ماث وقتی نمی تواند فرد مورد نظرش را شرور کند یک نوزاد را شرور می کند و در دام بازی خود می‌افتد. لیدی باگ و گربه نوآر باید با یک نوزاد غول پیکر روبرو شوند.

زمانی که رویاهای آقای داماکلیس برای تبدیل شدن به سومین ابرقهرمان پاریس از بین می رود، به هدف کامل هاک ماث تبدیل می شود.

بستنی ساز افسانه ای آندره به منجمد ساز تبدیل می شود.

خواهران کوچک آلیا، الا و اتا، پس از بیدار ماندن تبدیل به سپوتیس می شوند. لیدی باگ و کت نوار باید از یک متحد برای شکست دادن هیولاهای در حال تکثیر کمک بگیرند.

پس از ناکامی در یافتن آدرین، محافظ او به گوریزیلا تبدیل می شود. او با حس بویایی جدید خود قادر است آدرین را در سراسر پاریس ردیابی کند.

مادر جولیکا پس از اینکه توسط هاک ماث به کاپیتان هاردراک تبدیل شد، کشتی قدرتمندی را هدایت می کند و موسیقی خود را برای شنیده شدن در تمام پاریس به صدا در می آورد.

خانم بوستیه به زامبی زو تبدیل می شود و پاریس را به زامبی های در حال بوسیدن تبدیل می کند.

یک شناگر با استعداد به نام آندین که به کیم علاقه دارد، به سایرن تبدیل می‌شود و پاریس را به یک پادشاهی زیر آب برای شاهزاده‌اش تبدیل می‌کند.

یک خواننده و رقصنده جوان برای یک ویدیو به افتخار لیدی باگ و کت نوار تست بازیگری برگزار می کند. کلویی تلاش ها را متوقف می کند. خواننده غمگین، به بلبل ترسناک تبدیل می شود که از یک مایک جادویی استفاده می کند تا پاریس را به یک موزیکال زنده تبدیل کند.

پس از حل بیش از حد مشکلات دیگران، پنی خونسردی خود را از دست می دهد و با یک آکوما آلوده می شود که او را به مشکل ساز تبدیل می کند، یک ابرشرور که در عوض باعث ایجاد مشکلات می شود.

نورا، خواهر مبارز آلیا که بیش از حد محافظت می‌کند، به آنانسی، یک شرور عنکبوت‌مانند، تبدیل می‌شود.

وقتی که تیکی مرینت را ترک کرده و مرینت باید بدون تیکی برود، باید پسر شنی را متوقف کند، ابرشروری که کابوس های شهروندان را زنده می کند.

پس از اینکه ناتانائیل نوشته های مارک را نادیده می گیرد، مارک به وارونه گر تبدیل می شود و مصمم است از ناتانائیل و مارینت انتقام بگیرد.

اسکیت‌بازی به نام فیلیپ به فروزر تبدیل می‌شود و مصمم است پاریس را به یک پادشاهی یخی تبدیل کند.

پس از تحقیر شدن توسط گابریل آگرست، مادر کلوئی، آدری بورژوا، به ملکه مد تبدیل می شود. او با یک عصای جادویی و مصمم برای انتقام گرفتن، به آدرین حمله می کند. چگونه لیدی باگ بدون کت نوار که به او کمک کند، ملکه ی مد را شکست خواهد داد؟

کلوئی پس از شکست در تحت تاثیر قرار دادن مادرش با تبدیل شدن به زنبور ملکه ، به ملکه ی زنبور های وحشی تبدیل می شود.

هنگامی که کلوئی تهدید می کند که پاریس را ترک می کند، آقای بورژوا به دیکتاتور شرور تبدیل می شود، یک ابرشرور مسلح به قدرت مطلق و مصمم به ماندن دخترش در کنار او.

مارینت در مورد آماده کردن یک کار خوب برای انجام دادن برای دیگران در روز قهرمانان دروغ می گوید و به سرعت متوجه می شود که دروغ او از کنترل خارج شده است.

لیدی باگ و کت نوار با یکی از ترسناک‌ترین حریفان خود روبرو می‌شوند که هاک ماث نقشه‌ای شوم را با شرور کردن دستیارش به راه می‌اندازد.

لیدی باگ و کت نوار با دوست استاد فو روبرو می شوند. او که به زمان برگردان تبدیل شده است، می خواهد با دزدیدن دیگران برای نامه ای که فکر می کند از استاد فو آمده، به زمان تلف شده برگردد.

وقتی کت نوار تقریبا فهمید که مارینت لیدی باگ است، مارینت وحشت می کند و او را وادار می کند که باور کند عاشق اوست تا حواس او را پرت کند. اما پدر و مادرش صدای او را می شنوند و تام، کاملاً هیجان زده، از کت نوار دعوت می کند تا با آنها صبحانه بخورد. با این حال، وقتی ابرقهرمان به آن‌ها می‌گوید که عاشق مارینت نیست، تام که دلش شکسته، توسط هاک ماث عصبانی می‌شود.

لایلا به کلاس برگشته است و به نظر می رسد هر آنچه را که می خواهد از همکلاسی هایش می گیرد، اما مارینت معتقد است که دروغ می گوید و به او اعتماد ندارد و او توجه عشقش آدرین را دارد.

هنگامی که کارگردان فیلم جدیدی که از لیدی باگ و کت نوار الهام گرفته شده است در اولین نمایش خود مورد بی توجهی قرار می گیرد و او را کنار می گذارد، تبدیل به استاد انیمیشن می شود که می خواهد به دنیا نشان دهد که کارگردان ها واقعا از چه ساخته شده اند.

تولد پدر مارینت است و مرینت به دنبال پدربزرگش رولان می رود تا با آنها جشن بگیرد.

مرینت و دوستانش یک آلبوم آهنگ درست کردند اما پدر xy آن را کپی کرد و موجب عصبانیت لوکا و تبدیل او به خاموش گر شد.

پس از اینکه لیدی باگ و کت نوار حافظه ی خود را از دست دادند، باید راهی برای شکست دادن هاک ماث پیدا کنند و قبل از اینکه چیزهای زیادی در مورد یکدیگر به یاد بیاورند، خاطرات خود را بازگردانند.

نظرات کلویی بورژوا درمورد آرورا موجب شد که بار دیگر لیدی باگ و کت نوار با هوای طوفانی مواجه شوند

لوکا جولیکا را متقاعد می کند که خود را به عنوان مدل لباس های جدیدی که مارینت ساخته است پیشنهاد دهد و آلیا از این موقعیت استفاده می کند و از آدرین برای کمک دعوت می کند تا بتواند با مارینت پیوند برقرار کند. او با حسادت یک بار دیگر تبدیل به رفلکتا می شود، بدتر از این مارینت و آدرین با میراکلس هایشان مشکل دارند.

لایلا آدرین را فریب می دهد تا با او رابطه برقرار کند، زمانی که کاگامی متوجه می شود،می خواهد لایلا را از او دور نگه دارد و تبدیل به اونی چان می شود.

سابرینا از کلویی به خاطر توجهی که به لیدی باگ می کند عصبانی است. او به میراکلر تبدیل می شود و توانایی سلب قدرت از ابرقهرمانان را دارد.

آدرین به موزه گروین (موزه مومی در پاریس) می رود تا قالبی برای مجسمه مومی جدیدی از خودش بسازد. نینو، آلیا، و مارینت نیز به همراه مانون چاماک همراهش می روند و طی حوادثی مانون دوباره به خیمه شباز تبدیل می شود.

مرینت و دوستانش در اقامتگاه کوفین هستند تا به موسیقی آنها گوش دهند. جگد استون به آنها نزدیک می شود و توضیح می دهد که پس از اخراج گیتاریست قدیمی خود ویویکا به دنبال یک گیتاریست جدید است. ناگهان ویویکا به آنها حمله می کند که به "دسپرادا" تبدیل شده است و می تواند قربانیان را در جعبه گیتار خود با ترومپت جادویی خود اسیر کند.

کلاس مرینت در حال انجام یک سفر علمی به لندن است، اما مارینت معتقد است که نمی تواند در آن شرکت کند زیرا انجام این کار باعث می شود پاریس در برابر هاک مات آسیب پذیر شود. استاد فو میراکلس اسب را ​​به او می دهد که به او قدرت انتقال از راه دور می دهد تا بتواند از سفرش لذت ببرد و در مواقع اضطراری بتواند به پاریس بازگردد.

وقتی تیکی سعی می کند پلگ را از خوردن یک تکه پنیر در کلاس باز دارد، خانم مندلیف، معلم فیزیک کالج فرانسوا-دوپون، آنها را می گیرد، اما آنها فرار می کنند. خانم مندلیف در یک برنامه تلویزیونی سعی در اثبات وجود موجودات جادویی دارد، اما بینندگان نظریه او را قانع نمی کنند. مارینت و آدرین متقاعد می شوند که همکار آنها باید یکی از دانش آموزان آن مدرسه باشد و آدرین حتی به طور خاص به مرینت مشکوک است.

یک نمایشگاه جدید در موزه برگزار شده. وقتی آلیا تلاش می کند تا درباره میراکلس ها چیز های عمیق تری بیابد، می‌بیند که نمادی که هر دارنده ی میراکلس قدیمی دارد - که مررینت آن را به عنوان نماد روی جعبه میراکلس می‌شناسد - در نمایشگاه جدید نیز وجود دارد. استاد فو نمایشگاه جدید را به عنوان یک هیولای احساسی می شناسد که به طور تصادفی در گذشته ایجاد کرده بود که باعث نابودی مقر نگهبانان میراکلس شد.

مرینت و کاگامی هم را در یک مسابقه ی دوست یابی برای رسیدن به آدرین ملاقات می کنند. مادر کاگامی با مشارکت او مخالف است و به ایکاری گوزن غول پیکر تبدیل می شود که می تواند مردم را ببلعد و آنها را در زره خود زندانی کند.

یک شرور از آینده به گذشته سفر می کند تا سعی کند لیدی باگ و کت نوار را در جوانی شکست دهد. قهرمانان با قهرمانی از آینده آشنا می شوند که قرن ها در گذرگاه به دام افتاده بود.

نینو برای آدرین مهمانی می‌گیرد، اما وقتی وایهم نمی‌تواند وارد شود، به مهمان ناخوانده تبدیل می‌شود.

هنگامی که مکس نمی تواند کسی را پیدا کند که بازی ویدیویی خود را که شرورهای سابقاً بداخلاقی را در برابر یکدیگر قرار می دهد آزمایش کند، مکس دوباره به گیمر تبدیل می شود

وقتی مرینت مرتکب اشتباهی جدی می‌شود، باید با عواقب آن مبارزه کند و با آخرین فردی که تصور می‌کرد شرور شود، مبارزه کند.

وقتی فلیکس، پسر خاله ی آدرین، از پاریس دیدن می‌کند و بین آدرین و دوستانش اختلاف می‌افکند، آلیا، رز و جولیکا در گروه سه تنبیه‌کننده قرار می‌گیرند. آیا لیدی باگ و گربه نوآر می توانند جلوی سه شرور را بگیرند و با فلیکس معامله کنند؟

لایلا همه نزدیکان مارینت ضد او می کند، اما مشکل بزرگ‌تری در انتظار مارینت است: او باید با یک هیولای احساسات روبرو شود که ظاهر لیدی‌باگ را به خود گرفته است.

مارینت در حالی که از برادر نینو نگهداری می‌کند، راز خود را با گفتن یک دروغ سفید پنهان می‌کند و باعث می‌شود کریس دچار بی‌حوصلگی شود.

لیدی باگ و کت نوار زوج بورژوا را به چالش می کشند. حالا به شکارچی قلب، دو سر که تمام عشق پاریس را می بلعد تبدیل شده اند.

هاوک ماث کلوئی را به ملکه معجزه تبدیل می کند تا او را وادار کند کنترل همه دارندگان میراکلس را در دست بگیرد. آیا لیدی باگ و کت نوار می توانند از این نقشه مرگبار فرار کنند؟

از زمان تبدیل شدن به نگهبان جدید جعبه میراکلس، مرینت غرق کار شده است. او دیگر دوستانش را نمی بیند، کت نوار را رها می کند و تمام قرارهای خود را با لوکا از دست می دهد.

کاگامی فکر می کند که آدرین او را دوست ندارد و چون او نیز کت نوار است، همیشه باید برای ترک او دروغ بگوید تا بتواند پاریس را نجات دهد. سپس کاگامی طلسم خوش شانسی را که مرینت به آدرین داده بود، می یابد، که فقط به خشم او می افزاید.

مرینت در تلاش برای حفظ تعادل بین زندگی ابرقهرمانی و عادی خود است. آلیا چیز جدیدی در مورد بهترین دوستش می‌فهمد

آقای رامیر برای هفتاد و دومین بار به آقای کبوتر تبدیل می شود اما این بار می تواند مردم را به کبوترهای شیطانی تبدیل کند.

یک کمدین معروف تبدیل به یک روانپزشک می شود. او که می‌تواند هر احساسی را به هر کسی تحمیل کند، می‌خواهد لبخند را از روی صورت همه پاک کند که از لیدی‌باگ و کت نوار شروع می‌شود.

لیدی باگ و کت نوار با کسی روبرو می شوند که به خوبی می شناسند و هرگز فکر نمی کردند که روزی باید علیه او بجنگند.

مارینت با زوئی، دانش آموز جدید مدرسه اش آشنا می شود. اما او نمی داند که زوئی خواهر ناتنی فردی بسیار قدرتمند در مدرسه است و آن شخص هر کاری می کند تا این دوستی از بین برود.

وقتی کلوئی به ملکه موز تبدیل می شود، لیدی باگ تصمیم می گیرد که یک میراکلس را به یک متحد جدید و آینده دار بسپارد. او باید به او کمک کند تا جلوی ابرشرور و گوریل غول پیکرش را بگیرد.

مارک، ناتانیل، آلیا، زویی، رز، جولکا، میلن و الکس سعی می‌کنند به مارینت کمک کنند تا به آدرین نزدیک‌تر شود، اما کلوئی این حادثه را به صورت ویدئویی فیلم‌برداری کرده است و او قصد دارد ویدیو را به گابریل در جشن او نشان دهد.

وقتی مارینت و دوستانش برای اعتراض به جنگل‌زدایی میدانی در پاریس می‌روند، شهردار آندره بورژوا عصبانی می‌شود و عصبانی می‌شود. حالا لیدی باگ باید نه تنها از میدان، بلکه از تمام پاریس دفاع کند.

مرینت رازی را از جولیکا کشف می‌کند و قول می‌دهد که به کسی نگوید، اما درنهایت به تحویل حقیقت به رز ختم می‌شود. جولیکا ویران شده است و شدو ماث از این فرصت استفاده می کند و یک هیولای احساسی را به ارمغان می آورد.

مارینت از زمانی که از لوکا جدا شد، به هر قیمتی از او دوری کرده است، زیرا آدرین را دوست دارد، اما این وضعیت بر دوستان او تأثیر می گذارد. آنها تصمیم می گیرند در روز تولد جولیکا به آن دو کمک کنند تا صحبت کنند. نقشه به خطا می رود و دو نفر اکوماتیسم می شوند.

اکنون از آنجایی که شدو ماث هویت برخی از ابرقهرمانان را می‌داند، نقشه جدیدی برای کشف هویت لیدی باگ طراحی می‌کند. برای این منظور، ناتالی یک هیولای احساس جدید و خطرناک خلق می کند: اوپتیگامی.

حالا که شدو ماث می‌داند که آلیا رنا روژ است، از هیولای احساسی خود استفاده می‌کند تا تمام افرادی را که بیشتر دوستشان دارد در حباب‌هایی در آسمان پاریس به دام بیاندازد. شرط آزاد کردن آنها ساده است: به لیدی باگ خیانت کند

در حالی که لیدی باگ و کت نوار پاریس را نجات می دهد می بیند که آنها زوج سال هستند اما لیدی باگ عصبانی می شود، کت نوار می گوید که او سعی خواهد کرد جلوی عشقش را به او بگیرد و مارینت در حال تمرین ابراز علاقه اش به کت نوار است.

وقتی مارینت باید برای یک روز برای تولد عمه اش در لندن پاریس را ترک کند، ترس از اینکه در غیاب لیدی باگ اتفاقی بیفتد او را فوق العاده عصبی می کند. شدو ماث موفق می شود ربات مکس را با یک ویروس شیطانی آلوده کند تا دوباره آن را شرور کند. چه اتفاقی خواهد افتاد؟

پنهان کردن اسرار و هویت واقعی بسیار دشوار است و آلیا در آستانه کشف آن است. آلیا مجبور می شود به نینو دروغ بگوید، گیج می شود و در نهایت باعث می شود نینو باور کند که آلیا عاشق کت نوار است. نینو برای انتقام گرفتن از قهرمان دست به هر کاری می زند و البته شدو ماث هم از این موقعیت استفاده می کند.

یک ابرشرور به پاریس می آید و تلاش های مارینت برای فکر کردن به آینده اش را قطع می کند، زیرا شخصیت شرور رویاهای کودکی مردم را به کابوس تبدیل می کند.

آدرین از مارینت درخواستی می کند که نمی تواند نه بگوید و در نهایت پدربزرگش را با ۴ بچه که باید از آنها مراقبت کند تنها می گذارد تا به آدرین کمک کند. اما او نمی داند که اینکار موجب می شود که پدربزرگش قربانی بعدی شدوماث باشد

یکی از اشتباهات زودگذر مارینت، یکی از نزدیکترین خویشاوندان او را به کیلین تبدیل می کند، یک فوق شرور وحشتناک. آیا لیدی باگ جرات مبارزه با او را خواهد داشت؟

روز گالت برای مارینت پر حادثه است، چهار ابر شرور ظاهر شده اند و تیکی نیز بسیار عجیب رفتار می کند. آیا لیدی باگ همچنان جایگاه خود را به عنوان ملکه روز تثبیت خواهد کرد؟

اگر لیدی باگ و کت نوار هویت مخفی هم را کشف کنند چه اتفاقی می افتد؟ لیدی باگ برای شکست دادن یک شرور، نه ابرقهرمان را فرا می خواند، در حالی که تنها چیزی که او نیاز داشت کت نوار و کاتاکلیزم او بود. لیدی باگ چه خواهد کرد؟

لیدی باگ اکنون که نگهبان میراکلس است، موفق می شود یک تیم شگفت انگیز از ابرقهرمانان را جمع آوری کند، اما کت نوار احساس می کند کنار گذاشته شده و تصمیم می گیرد از میراکلس خود دست بکشد. لیدی باگ اکنون باید میراکلس گربه را ​​به شخص دیگری تحویل دهد.

هنگامی که یکی از قربانیان مورد علاقه شدوماث در پنالتیم، تیمی ترسناک از ابرشرورها، جمع می‌کند، لیدی‌باگ به تیم ابرقهرمانی خود زنگ می‌زند تا با او روبرو شوند. باشد که بهترین تیم پیروز شود

بدون اینکه لیدی باگ و کت نوار بدانند، شدوماث با صبر و حوصله آخرین حمله خود را آغاز می کند.

تله شدوماث به دست لیدی باگ و کت نوار بسته می شود و تهدید می کند که سرنوشت آنها را وارونه خواهد کرد.

پس از سرقت جعبه میراکلس، شدوماث به مونارک تبدیل می‌شود و از میراکلس خرگوش استفاده می‌کند تا به لحظه‌ای آسیب‌پذیر در گذشته لیدی‌باگ و کت نوار بازگردد تا میراکلسشان را بگیرد.

مارینت تصمیم می‌گیرد عشق خود به آدرین را رها کند تا از بلایای دیگر جلوگیری کند و بر آماده شدن برای نبرد با مونارک تمرکز کند، اما روزها می‌گذرند و هنوز هیچ تبه‌کاری ظاهر نشده است. آیا مونارک تسلیم شده است؟

مونارک در خانه ی مارینت کمین می کند. تفکر سریع مرینت به او کمک می کند تا از افشای هویت مخفی خود به او اجتناب کند.

مارینت با تعجب متوجه می شود که یکی از همکلاسی های سابقش، سوکلین، خود را به عنوان لیدی باگ نشان می دهد. او سعی می کند او را از انجام چنین ریسکی منصرف کند، اما مونارک چشمانش را به او دوخته است.

لیدی باگ نمی تواند به نینو یک میراکلس بدهد، اما می خواهد به کمکش ادامه دهد، بنابراین یک شبکه کمکی در مدرسه ایجاد می کند. آنها باید قدرت جدید مونارک را کشف کنند. اما مرینت، آلیا و آدرین متقاعد نشده اند. آیا ابرقهرمانان با چنین طرحی موافقت خواهند کرد؟

در حالی که مرینت سعی می کند خود را متقاعد کند که مجبور است دیگر عاشق آدرین نباشد زیرا این کار او را از نقش ابرقهرمانی خود منحرف می کند، متوجه می شود که نسبت به شخص دیگری احساسات دارد.

مرینت سعی می کند خود را متقاعد کند که عاشق کت نوار است تا آدرین را فراموش کند. آدرین از عشق به لیدی باگ دست کشیده است، سعی می کند احساسات خود را به مرینت اعلام کند.

مارینت از رونیون تیکی برای احضار یوهان آرک، دارنده قبلی لیدی باگ استفاده می کند تا در مورد رابطه عاشقانه احتمالی بین او و کت نوار بپرسد. در همین حین، فرعون دوباره شرور می شود و از لیدی باگ معما می پرسد تا حل کند.

علی‌رغم اعتراض‌های آلیا، مارینت تصمیم می‌گیرد به یک شب عاشقانه با عشق جدیدش کت نوار برود . اما آنها پس از مواجهه با یکی از طرفداران لیدی نوار که درمورد زندگی عاشقانه آنها چیزهایی را فاش می‌کند از هم می‌پاشند

تیکی و پلگ از دیدن صاحبان خود بسیار ناراحت هستند که مجبور می شوند احساسات خود را رها کنند. سپس کوامی ها انتخابی ناگهانی خواهند داشت که خیلی چیزها را در پاریس تغییر خواهد داد.

مونارک با یک فرصت منحصر به فرد روبرو می شود که نمی خواهد آن را از دست بدهد. کوامی ها تصمیمی گرفتند که کاملا حواس مارینت و آدرین را از مسئولیت هایشان منحرف کرد.

دوستان مارینت تصمیم می‌گیرند به او کمک کنند تا به آدرین نزدیک‌تر شود، سپس کل گروه متوجه می‌شوند که باید همیشه با دوستانش صریح باشد.

لوکا علاقه خاصی به باب راث پیدا می کند، کسی که برای پول درآوردن دست به هر کاری می زد. خود لوکا برای دفاع از ارزش ها و دوستانش هر کاری می کند.

زمانی که مرینت و آدرین برای داشتن یک قرار عادی در استخر آماده می شوند، مرینت دچار حمله ی عصبی می شود، زیرا سال گذشته یک بار عاشق کیم شده بود و کلویی یک سری شوخی های بد با او انجام می داد.

مونارک آماده هر کاری است زمانی که موقعیت منحصر به فردی را احساس کند تا یک شانس دوم واقعی را بدست آورد حتی اگر آخرین فرصت او برای تصاحب میراکلس ها باشد.

در حالی که گروه یک طرح پیچیده دیگر را برای گرد هم آوردن مارینت و آدرین در نظر می گیرد، لایلا از استعداد خود برای دروغ استفاده می کند تا کاگامی را متقاعد کند که مرینت دروغگویی است که از مهربانی دیگران سوء استفاده می کند.

وقتی مرینت و زویی برای سازماندهی جشن پایان سال تحصیلی انتخاب می شوند، دشمن مشترک دختران سعی می کند دوستی زیبای آنها را خراب کند.

آدرین باید در رقصی که توسط پدرش و خانم تسوروگی ترتیب داده شده بود شرکت کند. او در کنار کاگامی که به عنوان ملکه امسال انتخاب شده است، پادشاه جشن خواهد بود. اما هیچ یک از آنها نمی خواهند برای رقص بروند.

مارینت تصمیم می گیرد با پدر پسری که دوستش دارد صمیمی باشد. دوستش کاگامی با دیدن شجاعت او بالاخره جرأت کرد با مادرش صحبت کند.

دبیرستان به زودی تمام خواهد شد، لایلا و کلوئی در حال برنامه ریزی برای دفاع از آینده همکلاسی های خود در برابر معلمان خود هستند. مارینت و آدرین نگران این هستند که نقشه شیطانی بعدی این دو دلقک چه خواهد بود.

لایلا از یک حادثه در کلاس استفاده می کند تا خواستار برگزاری انتخابات جدید برای جایگزینی مارینت به عنوان نماینده کلاس شود.

پایان سال تحصیلی نزدیک است و شورش در راه است. مونارک تصمیم می گیرد نقشه ای را اجرا کند که برای هویت مخفی خودش و لیدی باگ و کت نوار خطرناک است

کلوئی و مونارک قدرتمندتر از همیشه هستند، لیدی باگ و کت نوار در مورد قدرت های خود شگفت زده می شوند. زندگی مارینت و آدرین برای همیشه تغییر می کند.

آدرین از پدرش نافرمانی می کند تا مرینت را پیدا کند، اما مرینت متوجه رازی می شود که اصلا آمادگی مواجهه با آنرا نداشت.

مونارک مهره های پایانی نقشه شرورانه خود را در صفحه شطرنج شیطانی خود قرار می دهد.

نقشه نهایی مونارک در جریان است. اکنون به نظر می رسد هیچ چیز نمی تواند او را متوقف کند. به خصوص با توجه به این که، علاوه بر این که جهان در هرج و مرج است مونارک هویت لیدی باگ را فهمیده و او را به دام انداخته است..

در حالی که مارینت با غریزه کنترل‌گرایانه خود دست و پنجه نرم می‌کند، لب‌لاگ و تیمش با یک شرور روبرو می‌شوند که سرشار از تخیل است.

مرینت هیچ ایده‌ای ندارد که چطور با کسی که نیازی به کمک ندارد دوست شود.

برای جشن گرفتن صدمین بوسه‌ش با آدرین، مرینت یه قرار رمانتیک برنامه ریخته، ولی یادش رفته که همون موقع با دوستاش هم قرار فیلم‌بینی داشته...

وقتی آدرین با پدربزرگ و مادربزرگش ملاقات کند عصبی می‌شود، مرینت به ناهار ملحق می‌شود تا از او حمایت کند، بی‌خبر از این که جنگی خانوادگی در شرف وقوع است

یک روزنامه نگار جعلی برای پیشرفتش دست به انتشار شایعه درمورد مردم می‌زند.آدرین و مرینت نیز از قربانیان او هستند